كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
پيوندهای روزانه |
فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید. آیه 41 سوره الرحمن به واسطه هشداری که می دهد، تاثیر عجیبی دارد.یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ... این آیه و آیات قبل و بعد از آن روز حساب را وعده و هشدار می دهد. نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 24 شهريور 1391برچسب:شیطان و فرعون, ] [ 8:51 ] [ اكبر احمدي ]
|
درباره وبلاگ
موضوعات وب
برچسب ها
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |